خانوادهی بلقیس با ازدواجش با نزار قبانی
بهشدت مخالف بودن!
ولی با وساطتِ دیگران بههَم رسیدن...
نزار میگه چندبار ازش پرسیدم:
+چرا با وجودِ مخالفتِ قبیلهت،
با من ازدواج کردی و
دردسراشو به جون خریدی؟!
میگه بلقیس هربار، من رو مثلِ یه طفل
در آغوش میکشید و میگفت:
-أنت قبیلتی...قبیلهی من تویی!
...